محل تبلیغات شما
اگر از من می پرسید می گویم این کلمه انتظار مثل آرشیو فیلم های کلاسیک است . یکجاهایی اش برای همه شبیه هم است . همه تووی آرشیوشان یک پدرخوانده ای دارند و یک بر باد رفته ای و درخشش کوبریک و روانی هیچکاک که گلد پک است و گل سرسبد آرشیوشان است و خم به ابروی خودشان بیاید ولی خط به این فیلمها نیفتد. ولی مثل مزه انتظار ، خط و ربط آرشیو هر کسی با دیگری فرق دارد و مثل خیلی عشق سینماها که هیچوقت به تو نمیگویند که چقدر از بیخوابی نولان و سکانس خوابیدن پاچینو خوششان می آید یا آن دو فریم کات آخر هفت دیویدفینچر چه بر سر زندگی شان آورده ، انتظار یک جایی تووی قلب آدم است . درست مثل اینتراستلار وقتی مک کانهی دارد تووی بعد دیگری التماس می کند و توی دنیای ما فقط یک کتاب از کتابخانه تکان می خورد.

 

انتظار ، هادی اسلامی سرب است . قریبیان ِگوزنها است وقتی تیر خورده است . بردپیت تووی قتل جسی جیمز است وقتی دارد رد قاتل خودش را توی شیشه جلویی می بیند و سرش را پایین می اندازد که یعنی من ندیدمت و تو شلیک ات را بکن . انتظار مریلا زارعی سربازهای جمعه است . کافه ماتاووس ضیافت است . پانته آ بهرام تووی هیچ است . داریوش ارجمند اعتراض توی زندان است .

تو نمی دانی هیچوقت پایان این درام در هم ریخته چه می شود . نمی دانی قرار است اصلا گودو برگردد و منتظر بمانی یا نه و مثل شهاب حسینی جدایی خودت را و سرت بزنی به در دادگاه و بشکنی همه چیز را و قواعد درام را و بروی توی فیلمهای نوئه و برای خودت باشی و اصلا بروی توی ملانکولیا و انقدر انتظار کشیده ای افتادن خورشید را نگاه کنی و تمام شدن جهانت را .

انتظار یک همچین چیزی است راستش . می بینی کنار موهایت سفید شده ، دندانهایت تق و لق شده ، قند و فشار و چربی خون گرفته ای و هیچی به هیچی است . و به خودت می آیی یک اینسپشنی توویت بوجود آمده و داری بدون داشتن رویا ، برای خودت رویا می بینی و وقتی همه خوابیده اند تووی هواپیما فقط نگاهشان کنی.

راستش اصلا از یک جایی به بعد آمدن یا نیامدن ، بازگشت یا ماندن در گذشته چیزی نیست که آدم را بترساند . آنچه آدم را می ترساند ، ترس از فراموشی است . ترس از فراموش شدن و بدتر از آن ترس از فراموش کردن . که یادت برود چطور می خندید . چطور آخرین بار جواب سلامت را داد . چطور عطر می زد . چطور رویت را که میکردی آن طرف نگاهت می کرد همینجور خیره خیره . من که میگویم از یک جایی به بعد باید روی یادآوردن کار کرد .

خوشبخت کسی است که انتظار داشته اش پاسخ داده شود و حالا هر کسی منتظرش بوده این همه سال برگردد و بی واسطه هم را بغل کنند و زیبای خفته ببوسدش . خوشبخت تر ولی کسی است که هیچوقت اصلا نفهمد انتظار یعنی چه . که آدم چقدر غصه می خورد وقتی فقط اوست که تووی این دنیا منتظر یک نفر است . که هر وقت صدای دریا می شنود گریه اش می گیرد . که هر وقت می رود سمت غرب، می رود سمت گیشا ، می رود سمت هفت تیر و راسته کریمخان ، غصه می خورد. خوشبخت ترین آدم تووی دنیا کسی است که اینها را نمی داند.

 

مرتیکه نگاشت : انتظار . یعنی اینسپشن وقتی همه خوابیده اند اثر سون آپ

486 --- شجاع مشهدی . مسافر فرست کلاس آفریقا

اندر مناقب حالخرابی

485 --- دلتنگی مال بچه های من نیست . مال بچه های مردمه .

، ,یک ,تووی ,کسی ,آدم ,توی ,است که ,است و ,ترس از ,یک جایی ,را و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

میشوچرم