محل تبلیغات شما
صبح بلند می شوی از خواب . می روی تووی آشپزخانه یک چیزی می خوری . پیرهن بیرونت را تن ات می کنی. و می روی بیرون . و می روی توی خیابان . یک چیزی می شنوی . با یکی حرف می زنی . یکی کنارت می نشیند . عطرش یک جوریت می کند. تلنفش را جواب می دهد . ث اش می زند تووی تلفن . و پیاده می شوی از تاکسی . و لباست هنوز بوی عطر می دهد . و سرت بوی عطر می دهد . و آنوقت یک دفعه همه جایت تیر می کشد . یک جوری که انگار از نوک سرت تا پنجه های پا ، همه را درگیر کرده است . انگار یخ کرده باشند توی گوش ات . اینجوری . حالا تیر کشیدن را می بری همه جا با خودت . می روید دوتایی سر کار. با بیحوصلگی به چندتا ارباب رجوع جواب می دهید. پاکت سیگار توی جیبت خالی است . با هم می روید سیگار می خرید . پک و پک و پک دود می کنید.

 

حالا ظهر شده . با او می نشینی به خوردن نهار . می روید از سرکارتان خانه . حالا ساعت 5 عصر است و دارد غروب می شود . روبروی هم می نشینید . چه می توانید به همدیگر بگویید؟ هردوتایتان ساکتید . فقط نگاه هم می کنید . ساعت 8 شب است . تلویزیون هیچی ندارد . خاموش اش می کنید . خوابتان گرفته است. چراغ های خانه را خاموش می کنید . هم را بغل می کنید و می گیرد برای خودتان می خوابید.

اگر از من بپرسید می گویم دلتنگی یک اینجور چیزهایی است .

 

مرتیکه نگاشت : در تعریف واژگان مهمی به اسم دلتنگی اثر سون آپ

486 --- شجاع مشهدی . مسافر فرست کلاس آفریقا

اندر مناقب حالخرابی

485 --- دلتنگی مال بچه های من نیست . مال بچه های مردمه .

یک ,هم ,توی ,دهد ,پک ,دلتنگی ,می کنید ,هم می ,می روید ,می روی ,می دهد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ اکرم فتحیان